مامان هرازگاهی میپرسه: شترها رفتن یا هنوز موندن؟!
میگم: موقتاً رفتن...
دکتر شریعتی میگه ترجیح میدم با کفشام تو خیابون راه برم و به خدا فکر کنم تا اینکه تو مسجد بشینم و به کفشام فکر کنم.
روز اول رمضون به نیمه رسید و حدود 5 ساعت به اذان بیشتر نمونده. تو این روزا شاید براحتی بشه حرف ناشایست نزد، نگاه بد نکرد و ... و در کل فیزیک قضیه رو از هرچه نادرسته دور نگه داشت ولی دل رو سخت میشه پاک نگه داشت. بغض و کینهای که براحتی تو دلم جاخوش کرده بسختی بیرون میره.
قسمت سخت قضیه اینه که هنوز تعاملی بین رد شدن از کنار قضایا و کنترل پررویی اطرافیان پیدا نکردم. این روزا هم میگذره اما نه به سادگی بقیه روزا.