دلم می خواد یه نصیحت ازت بشنوم برای جوانی که تمام دلخوشیهاشو از دست داده!
این سوالی بود که از ما پرسیدهشد...
یه لحظه خواستم با همچین تصوری همزادپنداری بکنم ببینم چه موقع ممکنه من خودم این سوال رو بپرسم؟
از بس آدم بدی شدم پیش خودم فکر کردم در دو حالت ممکنه یه همچین سوالی بپرسم:
1- یا بخوام کسی رو سر کار بزارم و افکارش رو به چالش بکشم
2- یا اینکه بقدر کافی نسبت به اکثر مسایل اطرافم بیتفاوت شدهباشم
اما این دلیل نمیشه که منم هیچوقت همه دلخوشیهامو از دست ندم. بعضی اوقات بخاطر سرکوب کردن عصابانیت و خیلی از مسایل دیگه چنان نیرویی در درون آدم بوجود میاد که فرد رو نسبت به همه چیز بیتوجه و بیتفاوت میکنه. تصور میکنم مساله رو تا جای ممکن باید ساده کرد و حتیالامکان اونو روی کاغذ آورد تا بهتر بشه در قبالش تصمیمگرفت. اما دلخوشی...
برادر جان! من اونقدر تو این زندگی کوتاهم ضدحال خوردم که دیگه به هیچ خوشی بیرون از خودم اعتماد ندارم. یعنی باور کردم که همیشگی نیست و به قول معروف "آنچه را پایستگی نشاید دلبستگی نباید "... ولی به این هم باور دارم که میتونم خالق دلخوشی باشم... میتونم داستان درست کنم... شب و نصف شب بزنه به سرم یه خرابکاری راه بندازم... درنهایت میشه دلخوشی بقیه بود...
ولی دلخوشیها یعنی تعداد زیادی آیتم که تو رو سرحال میآوردن... من زیاد باور ندارم که همه با هم از بین رفته باشن. معمولاً این حالت وقتی پیش میاد که اکثر اونها معلول یا تابع تعداد کمی دیگه باشن. برای نمونه خیلی از بچهها رو دیدم که تو خوابگاه بعد از یه تجربه بد عاشقیت دیگه دور درس و کلاس و هزار و یک توانمندی دیگه رو خط میکشن. رفیقی داشتیم تو این مایهها که هم موسیقی رو کنار گذاشت و هم ترک تحصیل کرد و هم معتاد شد. ولی بهخدا قسم ضریب هوشیش خیلی بالا بود وقتی هم ساز دست میگرفت گوشههای بیات کرد رو به زیبایی هرچه تمام اجرا میکرد. اونهم یه روز گفت دلخوشی ندارم که به این چیزا برسم. بنظر این جمله رفیق ما بهتر بود. اذعان داشت که همه پویائیش معلول یه چیز بوده.
حالا بگذریم از این حرفا...
یه زمانی تو خوابگاه یه هماتاقی داشتم که فلج (فلج اطفال) بود... پاهاش کوچیکتر از حد معمول بود... میگفت: میبینی ما رو... همش بخاطر دو قطره...
عاشق شد و پیشنهاد هم داد ولی جواب "نه" شنید. هر وقت میدید یه گوشه تنها نشستم، تو فکرم، سیگار دود میکنم یا در کل دپ زدم، بهم میگفت: منو نگاه کن، این پاها رو ببین... برو خوش باش...
روحیه بسیار قوی داشت. هر وقت کنار هم بودیم حسابی میخندیدیم و شر درست میکردیم. تازه باهم کشتی هم میگرفتیم، باهم آشپزی میکردیم، باهم صبح زود میرفتیم بیرون کله پاچه میخوردیم، باهم تیرکمون درست کرده بودیم و لامپای خوابگاه رو هدف میگرفتیم، وقتی بچهها تیرماه تو خوابگاه شلوغ کردن نمیدونی ما دوتا چیکار میکردیم...
گرچه من هنوز هم ناامید میشم، دلگیر میشم، دود میکنم، حالم از کارهای روزمرگیم بهم میخوره و ... در اینطور مواقع یه جورایی سعی میکنم از خونه بزنم بیرون... حالا یا میدوم یا میرم کوه یا حداقل تو پارکی... زیر سایه درختی میشینم یه پیپ روشن میکنم و گور پدر دنیا... بعضی وقتا هم مینویسم...
تو اینطور مواقع برای من بدترین کار اینه که تو خونه بشینم حالا یا پای تلویزیون یا دودکردن سیگاری...
ببخشید که نمیتونم مثل یه لقمه آماده، یه جواب پیدا کنم ولی به جون داداش تو تنها نیستی. اگر تو خوابگاه و اینجور جاها بوده باشی میدیدی که خیلیها تو این شرایط هستن و با اینحال خودشون رو مجبور میکنن درسا رو پاس کنن و ... تازه سر هر چیز مزخرفی تو خوابگاه باهم درگیر میشن و ...
به اندازه موهای سرم از این قصهها دیدیم... راه حل هم نداره... یه چندتایی از رفقام که خودکشی کردن... چندتایی هم ازدواج کردن که بعداً آرزو کردن کاش خودکشی میکردن (شوخی میکنم :))... یه سری هم اونقدر خودشون رو مشغول کار و درآمد کردن که اصلاً همه چیز حتی خودشون رو فراموش کردن... البته تعداد کثیری هم به ابتذال کشیده شدن و فکر میکنن که میفهمن مثل من!
درکل پیشنهاد میشه بزنی تو کار خلاقیت. از هر چیز کوچیکی یه چیز جدید در بیار و بموازات سعی کن از بقیه هم چیزای زیادی یاد بگیری آشپزی، گردگیری، پاک کردن لکه روی لباسها، حل انواع معادلات دیفرانسیل درجه 2، فورمول رودریگز لژاندر (من عاشق این یکی هستم) ... زندگی تو مسیر یادگیری و آموزش یه حالی میده که نگو و نپرس...
قلم و ورق دستت باشه که همیشه یا طرح بندازی یا نقاشی کنی یا افکارت رو بنویسی...
اگه دستت به دهنت میرسه که حتماً برو سفر (فعلاً تنهایی برو)
ببخشید دیگه ... همینا به ذهنم رسید...
راستی اینم اصلاح الگوی مصرف سیگاریها
فعلاً....
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
ما یک موتور جست و جوگر ایجاد کرده ایم که فقط سایت های به زبان فارسی در آن ثبت خواهد شد.
اگر شما مایل به ثبت وبلاگ یا وب سایت خود در موتور جست و جو هستید ابتدا باید یک لینک در وبلاگ یا وب سایت خود به آدرس http://www.rastgo.com با عنوان "راستگو" بدهید و بعد در لینک زیر در خواست می دهید تا وبلاگ یا وب سایت شما در موتور جست و جو ثبت شود.
http://www.rastgo.com/submit-script/
اگر پیشنهادی و یا انتقادی دارید خوشحال خواهیم شد از طریق لینک زیر برایمان ارسال کنید:
http://forum.rastgo.com/topic-t741.html
با تشکر و احترام
سلام
مطالب جالب ومفیدی دارید
تبادل لینک میکنید؟
افسانه جومونگ
http://jumong.tafrihi.com
جدیدترین عکسهای خنده دار
http://fun.tafrihi.com
جدیدترین پیامک ها
http://fun.tafrihi.com
منبع مقالات رایگان
http://article.tafrihi.com
جدیدترین جوک ها
http://joke.tafrihi.com
لطفا ابتدا لینک مارا گذاشته وبعدخبردهید
------
همچنین اگر سایت با رنک 3به بالا دارید طبق شرایط لینک زیر تبادل لینک انجام میدیم
http://www.tafrihi.ir/archives/000103.php
-------
همچنین با وبلاگهایی که تازه شروع به کار کردند(حداقل 10پست) یاهر رنک وبازدیدی دارندواگر لینک "www.tafrihi.com" رو با نام
"بهترین سایت تفریحی برای جوانان ایرانی"
بگذارند دراین قسمت
http://www.tafrihi.com/list/
که به معرفی سایت ها ووبلاگها میپردازیم وبازدید خوبی هم از گوگل دارند ورنک2 دارد شمارا دراینجا معرفی میکنیم
اگر میخواهید لینکتان در قسمت معرفی سایتها قرار بگیرید حتما لینک مارا به همین عنوان قرارداده ودر ایمیل اعلام کنید که برای قسمت معرفی در لینک معرفی سایت ها
www.tafrihi.com
-------
حتما به ما سر بزنید امدیوارم خوشتان بیاید
خداحافظ
خیلی آقایی
[گل][گل][گل][گل] [گل][گل][گل][گل]
سلام ,
بلاگ زیبایی دارید.
اینجا هم سر بزنید, دوستان و همکاران خوبی پیدا میکنین.
http://taktazchat.com
[گل][گل][قلب] به امید دیدار [قلب][گل][گل]
خیلی باحال بود.به روزم.خوشحال م_شم بیای .آدرس هر دو وبلاگمو برات گذاشتم.تبادل لینک میکنی؟