شاید دیدن رشد و نمو دیگری که سهمی هرچند اندک در آن داشتهای بسیار زیباتر از سعی در کمال خویشتن باشد.
برای گلی که کنار میزم بود گشتیم یه چیزی پیدا کنیم بتونیم راست نگهش داریم. حسابی قد کشیدهبود ولی خم شدهبود. یکی از همکارا لوله پلاستیکی نازکی پیدا کرد که راست این کار بود. بدون اینکه به ساقه و ریشه آسیبی برسه روی پایه پلاستیکی قبلی که تو گلدون بود سوارش کردیم. دیگه از فکر قلمه زدن هم بیرون اومدیم. هر روز که بهش دقت میکنی میبینی یا یه برگ جدید روشن دراه درمیاره یا برگاش بزرگتر و تیرهتر میشن. ای عجب!!!...
این شاهپسر، گلپسر! قند عسل که از دامن متبرک حضرات یهو تلپّی اومد شد دولتمرد و نهایتاً رئیس جمهور ما، حالا دیگه حرف عمو رو گوش نمیده و بعد یه هفته درخواست عموجان جهت عزل معاون اول درپیت، خود معاون فرار را بر قرار ترجیح داد. اصولاً عموم مردم ایران همینطورین. هرچی بیشتر رو بدی بیشتر سوارت میشن. واسه همینه که تا از یکی در مورد وضع زندگیش میپرسی شروع میکنه به آه و ناله و شکوه و هزار بدبختی که انگار فقط تو زندگی اون سر باز کرده.
بگذریم که نسل جوان دوره انقلاب ما هم پیر شدن و باید نگرن جوونهای افراطی بود که نه اهل مطالعهان نه درک متقابل. منطق brainwash شده این جماعت گرچه از درون شروع به فروپاشی میکنه اما نه به این زودی!
از جناح دولتی شاهد ارائه آمار و ارقام و بدعتهای عصر حجر هستیم. باید کتابی بنویسم و عنوانش رو بجای "ما چگونه ما شدیم" بزارم "ما چگونه گوسفند شدیم".
یه جای کار ایراد داره. در جریان جنگ جهانی، آلمان که با قدرتهای دنیا درگیر شده بود پیشرفت چشمگیر علمی داشت که هنوز که هنوزه از الگوریتمهای اون موقع تو مسائل امروز استفاده میشه. کوچکترین نمونش الگوریتم سیمپلکس تو برنامهریزی ریاضی بود. حالا این در برابر پیشرفتهای دیگه نظامی و علمی به چشم نمیاد. در حقیقت در بدترین شرایط روی تحقیق و توسعه سرمایهگذاری کردند برنامهریزی متمرکز تک معیاره همه سرمایه رو به یک سمت میبره و هزینههای تبلیغاتی گزافی هم باید بده.
عجب کشوری داریم! عجیب مردمی!
در کشور ما مردم به همدیگه از روی علاقه احترام نمیذارن، عمدتاً از ترس است (تازه اگر بخواهند بذارن).
در کشور ما مردم دوست ندارند همسایه ایشان موفقیتی هرچند ناچیز کسب کنه و ترجیح میدهند ساکنین دیگر کشورها برایشان کالای فرهنگی، اقتصادی، ملی (مثل خودروهای تمام ملی!!!) و ... به ارمغان بیاورند.
در کشور ما سخن و دیدگاه از مذهب، مکتب، فرهنگ، شعور، عشق، غم، شادی، معرفت، زیباشناختی و ... همه همه متعلق به گروه حاکم بوده و کسی اجازه ارائه تعریف دیگری ندارد.
در کشور ما کسی دوست ندارد با دیگری حرف بزند چون دیگری جز از برخوانی نوشتههای مکتوب و یا نقل کلام حرف دیگری ندارد (البته اخیراً نرخ بالای سقوط هواپیماها نقل مجلس است!!!).
در کشور ما کسانی که زیاد صحبت میکنند احمقتر از کسانی هستند که زیاد گوش میکنند. کسانی که زیاد گوش میگنند این فرصت را دارند این حق انتخاب را دارند که در مسیر شیطان یا صلاح گام بردارند.
در کشور ما مردم متعصبند البته نمیدانند چرا. آنها به کلام نمینگرند به فرد نگاه میکنند. آنها به ماهیت و شخصیت فرد هم نگاه نمیکنند به منصب و جایگاه معنوی (یا مقام) وی توجه میکنند. همین برایشان کافیست.
در کشور ما مردم وقتی خسته از هر واقعه و اندیشه و تجاوز و هر کوفت دیگری میشوند به دنبال دشمن دشمن خویش راه میافتن تا شاید فرجی حاصل شود. زیرا ایشان دیگر دوستی نمیشناسند.
در کشور قانون اساسی طراحی میشود که بسیار کلی است و بهمین دلیل به هر بند آن ماده یا تبصره نمیگن، میگن اصل! اصول قانون اساسی خیلی کلی است و برای تفکیک و تشریح هرچه بیشتر هر اصل باید به قوانین عادی مراجعه کرد که به تفکیک ماده و بند است. اما هر ماده و بند هم نیازمند تشریح است و متدولوژی اجرا که در نهایت میرسیم به آییننامههای اجرایی که بخشنامهها و دستورالعملها هم در آییننامههای اجرای پیشبینی و مطرح میشه. اگر آییننامه برخلاف قانون باشه باید به دیوان عدالت اداری شکایت کرد.
ما شکایت پیش کی ببریم که قانون برای همه امور به اندازه کافی نداریم و حتی به اونهایی هم که داریم نه احترام میذاریم نه عمل میکنیم!
چرا از نقد واهمه داریم. اصلاً در بازار آزاد هست که قیمتها تعادلی شده و رقابت باعث افزایش کیفیت و بهرهوری میشه. چقدر خوبه که ما دشمن قوی داشته باشیم تا برای مبارزه قویتر باشیم. چرا ارشاد از چاپ کتابها جلوگیری میکنه؟! یه مقام مسوول تو وزارت ارشاد گفت در دوره گذشته از هر چند تا کتاب چاپ شده یا ناامیدی ایجاد میکرد یا دین رو زیر سوال میبرد یا مقدسات رو ال میکرد و ....
این چه حرفیه؟ چه بهتر که میفهمیم اینهمه اندیشه رنگارنگ تو جامعه هست. اگه هنرمندید شما هم بنویسید، امید بدید، دین رو به زور به خورد مردم ندید براش برنامه بزارید. هزینههای تبلیغاتی و سوبسید روی رسانههایی که کار مذهبی میکنن که رقابت ایجاد نمیکنه ضربه به فرهنگ و دین و اقتصاده. خیلیها رو میشناختم که بعد از چند جلسه نشستن سر سخنرانیهای دکتر سروش شروع کردن به نماز و عبادت و همیشه یه نهجالبلاغه تو کیفشون بود. خیلیها رو هم دیدم که وقت سخنرانیهای مقامات روحانی دولت هم به طرف و هم به دین فحش میدادن. باید علاقه ایجاد کرد نباید زورچپون کرد. نباید با لباس بسیج به دختر مردم تجاوز کرد اونچنان که بیهوش بندازیدش تو بیمارستان و بعد تا صداش در نیومده برش دارید ببریدش جای دیگه. نباید نباید نباید ...