از اونجاییکه میدونستم خیابونا شلوغ میشه و هیچ تاکسی هم پیدا نمیشه، دیروز سر ظهر پیاده راه افتادیم بچه مردم رو برسونم دانشگاه امیرکبیر. موقع برگشت هم از خیابون قدس سر درآوردیم. اواخر نماز بود که کم کم شروع شد. اونطرف داد میزدن "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند" اینطرف جواب میدادن "ما اهل کوفه نیستیم پول بگیریم بایستیم". یدفعه با چوب و باتون اومدن سمت ملت. ما هم که نه راه پس داشتیم و نه پیش رفتم تو باغچه کنار درخت وایسادم و دستم رو بردم سمت عینک که تا نزدن برش دارم. شانس آوردیم مردم دوباره برگشتن و ما هم از فرصت استفاده کردیم و رفتیم سمت بلوار کشاورز.این وسط حرومزاده واقعی کسایی بودن که در نهایت وقاحت از مردم فیلم و عکس میگرفتن. تا رسیدیم خونه از چشم درد و بوی این گاز بیچاره شدیم.
شب به اتفاق داداشاینا رفتیم دربند یه همبرگر مشتی زدیم. این دو روز اصلاً درست نخوابیدم. وقتی هم که درست نخوابم اعصابم دیگه سر جاش نیست. دیشب قبل خواب داشتم فکر میکردم مردم تو خیابون چیکار میکردن؟ انتظار داشتن چی بشنون؟ سگ زرد برادر شغاله دیگه...
بنظر میرسه چیزی که واقعاً مهم نیست عملکرده وگرنه هیچجای دنیا و هیچ شرکتی نمیاد مدیران سطوح میانی رو هم دائم جابجا کنه. مهمترین معضل ما منابع انرژی رایگانه که باعث افسارگسیختگی دولتمردان و سیاستگذاران در تصمیمگیریهای میانمدت و کوتاهمدت و همچنین تنبلی و بیکاری عده کثیری به نام بسیج شده. شرکتهایی نظیر shell و BP فقط از انتقال تکنولوژی و دانش فنی حدود 6 برابر درآمد سالانه ایران turnover داشتن و جالب اینکه درآمد ما صرفاً از بخش فروش منابع، عملیات و تا حدود کمی تعمیر و نگهداری سیستمها تامین شد. نه دانشی تولید میشه و نه تکنولوژی به بهرهبرداری میرسه. اونچیزی هم که از پیشرفت تکنولوژیک مطرح میشه متاسفانه منظور همون تربیت اپراتور یا کاربره که بالا سر دستگاه بایستن و مقادیر فشار و دما رو طبق دستورالعمل کنترل کنن.
بجای اینکه سرمایههای بالفعل، صرف ارتقاء دانش فنی، اندیشه و قابلیتهای فردی- اجتماعی بشه صرف و خرج یک مشت احمق جیرهخور شده که فقط از موجودیت یه تعداد برای بهرهبردای شخصی دفاع کنن.
دو هفته پیش یکی از رفقا از دبی اومده بود سری به ما بزنه. پرسیدم الان چیکار میکنی؟ گفت تو مدرسه امریکاییها موسیقی تدریس میکنم حقوق خوبی هم بهم میدن و وووو ... تو هم بیا شرکتهای نفتی رو هوا میگیرن. باخودم فکر میکردم که کشورهای دیگه از هر حداقلی و هر احدی برای رسیدن به اهداف بلند مدتشون بهره میگیرن اما اینجا به تنها چیزی که توجه نمیشه اهداف بلند مدته.
چند وقت پیش رفتم یه گوشه شرکت نفت یه مقاله که نوشته بودم بردم و پیشنهاد کردم بیایم تو صنعت نفت عملیاتیش کنیم منفعت مادی هم نمیخوام فقط میخوام یه چندتا paper خوب باهم ازش دربیاریم. اونقدر گاگول بودن که بهم گفتن آقا این مقاله چرا به زبان انگلیسی نوشته شده. تو دلم گفتم یا حضرت گه! اینا دیگه کین؟ اونهم تو سطوح بالای مدیریتی!!! 4 کلمه لاتین هم نمیتونی بخونی؟ ای خاک بر اون سرت! ای خاک بر سر اون احمقتر از تو که تو رو به این سمت گذاشته! ای خاک بر سر رئیسجمهور با این وزیر نفتش! ای خاک بر سر رهبر با این حمایتش از رئیسجمهور! ای خاک بر سر ما مردم که اینچنین نفت انفال رو دادیم دست یه مشت آخوند مرتجع. اصلاً کاری به عقاید و بدعتهای جدید تو دین ندارم که هر روز از این تلویزیون مزخرف سر در میاره... چون این بدبختی رو امثال علی شریعتی با خودشون به گور بردن و مردم هم اگه خیلی همت کردن، مثل الاغ کتاباشو فقط خوندن و واسه ادای روشنفکری درآوردن جملاتی رو حفظ کردن. بدبختی اینجاست که هیچیک نمیدونیم برای چه هدفی تو این مملکت داریم کار میکنیم؟ اساتید دانشگاه و تیم آکادمیک ما هم بجای بهروز نگه داشتن خودشون سر از سیاست درآوردن. استادی داشتیم که فارغالتحصیل برکلی از امریکا بود. اگر جزوش دستش نبود دیگه تعطیله تعطیل بود. یه روز داشت یه رابطه عریض و طویل پای تخته مینوشت... همینطور یه نگاه اجمالی بهش انداختم دیدم پارامترهای طرفین از لحاظ ابعادی باهم سازگار نیستن هیچ عددی هم تو کار نبود که دیمانسیونها رو گردنشون بندازیم. پرسیدم این انتگرال رو چطوری گرفتید که اینطوری شد؟ آقا برگشت یه چندبار به تخته نگاه کرد و چند بار به من و بعد هم لبخند زد که باید بره بررسی کنه... یکی از بچهها هم با آرنج بهم زد که بیخیال شو بعداً دهن هممونو سرویس میکنه... حالا جالبه که ایشون نماینده مجلس هم هستن!!!
هیچی سرجاش نیست. افراط و تفریط در همه امور بخصوص مذهب بطور قابلملاحظهای بچشم میخوره. مقدس مآبی، شده کار و تبلیغات یه گروه خاص واسه بهره برداری مادی و تحمیق عوام. میان میگن چرا اینقدر به صنعت ترجمه بیشتر از تالیف اهمیت داده میشه؟ آخه آقاجان تو چیزی واسه تالیف نداری! خیلی هنر کنی میری 4 تا کتاب و مقاله رو ترجمه میکنی میچسبونی کنار هم به اسم تالیف قالب میکنی به ملت. عرضه داری نظر بده جهانشمول، عرضه داری اندیشه تزریق کن کارا، عرضه داری اراده ایجاد کن مصمم.
یه زمانی تدریس میکردم. فهمیدم تدریس سه رکن داره:
1- ایجاد علاقه در دانشجو جهت یادگیری
2- یافتن بهترین شیوه انتقال مطالب به دانشجو
3- تسلط مدرس به مطلب و آگاهی از درس مربوطه
اساتید ما خیلی هنر کنن تو رتبه سوم درجا میزنن. ماشاءالله اونقدر هم مغرورن که براشون مهم نیست دانشجو میخونه یا نه!
حالا این جماعت بطور میانگین جزء بهترینهای این ملتن، دیگه از وزیر و وکیل و ... انتظاری نیست. درکل جامعهای که اندیشه و فرهنگ دندونگیری واسه تزریق نداشته باشه، ناگزیر از پذیرش فرهنگیه که بهمراه تکنولوژیش راحتتر از مرزها وارد کشور میشه.
هرازگاهی میبینی یا میشنوی که یک ایرانی در فلان نقطه دنیا فلان کرده... بعد فکمون میفته پایین که اااااااااااااااا بابا عجب! پس ما هم میتونیم یه همچین کارایی غیر از تخریب همدیگه بکنیم؟ تو زندگیه یارو که عمیق و دقیق میشی میبینی که هیچ کس تو این مملکت این بابا رو آدم حساب نکرده جز یه تعداد قلیلی مثل پدر و مادرش... اونهم از حرص چشمشو به روی همه چیز بسته و یک هدف رو با تمام قوا دنبال کرده و ... و چه خوب که اکثراً طی هدفشون رخت از این مملکت بربستن وگرنه هنرمند که هیچ، مطرب هم نمیشدن.
چه عیبی داره دولتمردان هم مثل یک مدرس در مردم ایجاد انگیزه کنن، درک و شعور مردم رو بالا ببرن، شخصیت و منزلت اجتماعی رو ارتقاء بدن، فاصله طبقاتی رو کاهش بدن، دسترسی به کالاهای اساسی رو تسهیل کنن، باتوجه به بازار تقاضا و عرضه از تولیدکنندگان داخلی حمایت کنند، تولید و توزیع رو هدفمند سرمایهگذاری کنن، بهرهوری صنایع و کاهش waste رو الگو قرار بدن. الگوی خودشون رو درصد پیشرفت سال قبل قرار بدن...
چرا عوض این واقعیتها مردم رو با اعداد و ارقام بیمعنی و دروغی به بیراهه میکشوونن؟
آخه این دیگه چه مدل حکومتداریه؟
نه مسلمونین، نه پادشاهی هستین، نه کمونیستین، نه میدونین جمهموری چیه... ولی درعین حال هم کمونیستید هم پادشاهی میکنید هم ادای مسلمونا رو درمیارید و تظاهر به آزادی عقیده و رای مردم هم میکنید که بتونید برچسب جمهوری رو هم دنبال بکشید. الحمدلله که از شاه براتون کاخ موند و از کمونیستها هم هیچی نموند یه ساختمون وزارت کشور رو براتون به ارث گذاشتن. تا تقی هم به توقی میخوره دست به روی آقا امام زمان برمیدارید و ادعا میکنید همش در راه ایشونه. اگه این امام زمان رو نداشتید میخواستید چیکار کنید؟ اصلاً ته دلتون اعتقادی به این چیزا دارید؟ به علی قسم نه! همش واسه تحمیق مردمه احمقتر از خودتونه. شما که همه معصومید و مبری از هر گونه خطا... چه بسا اگر خطاکار بودید که اینهمه در دولت امام زمانی ارتقاء مقام و منصب نداشتید.
God hates me and I hate Gholamhossein Elham (motherfucker!). Recently he has claimed there has been no rigorous counteract against common people; everyone, who thinks!, has been beaten unfairly can sue to the court.
What a funny guy!… and I am sure they will pursue the cases…
It’s obvious you are supposed to be headed directly to jail if you are marked to be in crowd these days. However, apparently religious authorities have come in to the commotions and asked the government to stop unreasonable react to demonstrators.
No need to say; you all are the same, whether as common missionary or the supreme leader.
Meanwhile Vice-President Dr. Davoudi (the mysterious motherfucker number 2) who had applied to get his US visa to take part in UN congress is rejected while more than 140 countries are presumed to participate in there.
I am not sure which one is true; we fucked up or we are fucked up. The government kisses up the Russia, Iranian ambassadors and Diplomats are being deported…
President Ahmadinejad in his election debates said that the government has controlled the inflation and all of the producers are being supported. Nevertheless we hear that sugar imports have been exceeded 522 percent during just first 2 months of the year.
Never mind…
This morning I had a brief look at Yahoo! And came across an interesting article on crash signs of just married couples. Here are the signs:
The Bride Refuses to Let the Groom Choose the Cake
The Groom Lets His Mom Call the Shots
The Bride Blows Half the Budget on Her Dress
The Bride Freaks Over the Groom's Bachelor Party
The Bride and Groom Fight in Front of Me
هر روز که برمیگردم خونه، سر هر تقاطع یه لشگر آدم بیکار باتونبدست رو میبینم که تو تخم چشم مردم زل میزنن شاید فرجی شد و یه بختبرگشتهای تکون زیادی خورد و برادران هم عقدهای رو فروخوابوندن. شبها هم مطابق هر شب، نزدیک ساعت 10 فریاد اللهاکبر مردم از رو پشتبومها بلند میشه تا شاید کسی بشنوه درد تجاوز مشروع به شعور، مکتب، فرهنگ، عقیده و اندیشه به نام دین.
هرروز که emailهام رو چک میکنم پره از خبرها و عکسهایی که از بس تو این چند وقت تکرار شده دیگه از خوندن و دیدنشون تعجب نمیکنی. اولین باری که فیلمها و عکسهای زد و خورد رو میدیدم حیرت میکردم ولی انگار همین تکرار، مهر تایید به همه اعتقادات میزنه. آدم یه جورایی خسته میشه، خسته از این همه حماقت و رذالت. فیلم تیر خوردن دختر جوونی که احتمالاً سراسر دنیا اونو مشاهده کردن رو میبینی بعد به خودت میگی اینا که خودشونو واسه فلسطینیا جر میدن چرا با ما اینطوری میکنن. واقیعت اینه که اینا غریبهان ... شاید فقط بلدن به فارسی تکلم کنن. اینا نه تنها غاصب منابع اقتصادی این ملت و مملکت هستن بلکه متجاوز به روان و اندیشه این مردم هم شدن. گرچه این گرگ سالهاست که با گله آشناست.
دختر مردم وسط خیابون تیری به سینهاش خورد، افتاد رو زمین، دستها یکی پس از دیگری سعی داشتن جلوی خونریزی رو بگیرن، یکی اون وسط میگه نترس! نترس! ... غافل از اینکه چشمهای رفته دختر حاکی است که وی فرصتی برای ترسیدن نداشته... بیچاره مادرش! و چقدر جالب است هنگامیکه شخص اول مملکت در خطبههای نماز جمعه خویش خطاب به ولیعصر، جان ناقابل خویش را (در کلام) بدست گرفته تا تقدیم آن حضرت کند و از همه اینها فجیعتر و شنیعتر آنکه عدهای که نمیدانم آنها را با چه صفتی خطاب کنم، زار زار گریسته و متاثر از این جانفشانی و تالم رهبر کبیر انقلاب شدهاند. عدهای که یا جیرهخوارند و نان در گرو مطیع بودن دارند و یا بزدلند و ترس از هستی بیمقدار خویش ایشان را وادار به مذلت کرده و یا آنقدر احمقند که در ذهن تهی ایشان تصور اینکه خدشهای به معصومیت لایزال مقام رهبری و جانشینی ایشان و فقط و فقط شخص ایشان در غیاب آقا امام زمان، وارد گردد برایشان امری محال است.
سینه پاره شده این جوان را نگاه کنید... مگر تو چه کردهبودی که اینچنین پاسخ شنیدی. مگر تو چه فجایعی به بار آورده بودی، چه هتک حرمتی کردهبودی که مادرت را به چنین داغی نشاندند.
ای جرج اورول! رحمت به آن شیری که خوردی! من دو کتاب بیشتر از نوشتههای تو نخواندهام. یکی 1984 و دیگری animal farm. آخ که چه زیبا به زبان قلم گویای خویش حماقتهای جهان سومی را به تصویر کشیدهای. انقلابهایی که از دموکراسی به تمامیتخواهی و انحصارطلبی و دیکتاتوری کشیده میشود و نظامهایی که بزرگترین جرم آنها معروف به جرائم فکری است...
مبادا تو اندیشهای غیر از آنچه از راس هرم حماقت به تو تزریق میشود بپذیری! همه زندگی تو حتی زناشویی تو هیچ حریمی نخواهد داشت. درکل individualism عبارتی است که بدرد دایرهالمعارف و یا هر لغتنامه مزخرف دیگه میخوره... چه معنی و مفهومی داره؟
خدا تو را هم بیامرزد دکتر شریعتی... حتی نگذاشتن سالگردی برای شهادت بگیرن. آخر نمیشد... هیچ تضمینی نبود امنیت جلسه مراسم حفظ شود... زر و زور و تزویری که نام بردی جایش فقط در نوشتهها و نقدهاست و در ادراک نمیگنجد. در این مدت آنقدر دورویی دیدم که حالم از هرکه صحبت میکند چه له چه علیه بهم میخورد... قبل از انتخابات در گرمای تحریک و تشویق حضور پای صندوقهای کذایی رای، افرادی پیشم میآمدن و سنگ موسوی را به سینه زده و بظاهر خود را ناراضی از دولت نهم نشان میدادن تا جاییکه فحاشی هم میکردند. چقدر برایم جالب بود وقتی دیدم چند روز گذشته همانها با باتون و لباس بسیجی سر گذرگاهها ایستاده و چنان روی زمین خدا گام برمیدارن که گویی ارث پدری پدرسگشان است.
چه کنیم... نمیدانم. همینقدر میدانم اگر خواستم خبری را برای کسی یا کسانی forward کنم، همه را در BCC بذارم.
خدایا از دست ما چه برمیآید، فریاد شبانه اللهاکبر؟! خون؟! تو چه پیشنهاد میکنی؟