بهنود

ادبیات- موسیقی- رسانه- علوم

بهنود

ادبیات- موسیقی- رسانه- علوم

امید


از کنار پیرزنی رد می‌شدم. با کمک عصایش به آرامی گام برمی‌داشت. دورتر پسری با مادر خود کلنجار می‌رفت. گویا از فرط خستگی می‌‌خواست کمی استراحت کند. اما زن همچنان به او توجهی نکرده و راه خود را گرفت و رفت. پسرک برگشت به سمت ما و با نگاهی به پیرزن اشاره کرد که سریعتر بیا.

نظرات 2 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:37 ق.ظ http://bahar-e-omr.blogsky.com

سلام

چندتا از پستاتون رو خوندم . واقعا جالب بود بیشتر از این لحاظ که احساس کردم خیلی به افکار و احساسات و شخصیت خودم
شباهت داشت . به خصوصص من کی هستم ؟

خیلی خوشحال شدم که وبلاگتون رو دیدم

بهار یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:48 ب.ظ http://bahar-e-omr.blogsky.com

دوباره سلام

همینطور که مطالب وبلاگتون رو می خوندم . به این نتیجه رسیدم که بگم احتمالا خیلی بهتر از من هستید و من قیاس مع الفارق کردم. و کامنت قبلیم رو به این وسیله اصلاح می کنم .فکر کنم این پست من کی هستم ؟ کمی من رو به اشتباه انداخت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد