بهنود

ادبیات- موسیقی- رسانه- علوم

بهنود

ادبیات- موسیقی- رسانه- علوم

خوشا بحال ...

خوشا بحال آنانکه؛

وجدانی آسوده دارند...

همیشه زندگی، توجیه شرعی و عرفی دارند...

براحتی سر بر بالین می‌گذارند...

لقمه‌ای را از گلویی می‌برند...

گلویی را از حیات می‌برند...

زندگیشان در ممات دیگری است...

فراغتشان، کنکاش در اندیشه دیگری است...

براحتی خدا را گواه بر اعمال روز و شبشان می‌گیرند...

دائم به مصلحت دروغ می‌گویند...

غرور و افتخارشان لگدمال کردن هم‌وطن است...

 

خوشا بحالشان که گوسپندان باورشان دارند...

 

خوشا بحال ما که؛

تنها نیستیم...

بخش‌هایی از زندگیمان مکتوب است...

مکتوباتمان چندین جا موجود است...

دوست داشتن را می‌دانیم...

عذاب را می‌شناسیم...

ترس را تجربه کردیم...

غم، ما را می‌شناسد...

پستی فراموشمان کرده...

هستی آغوشمان گرفته...

مستی مسخمان کرده...

دستی دستمان گرفته...

 

خوشا بحال ما که هنوز ناامید نشدیم...

 

خوشا بحال شما که؛

از همه این داستانها فارغید...

صبح‌ها چشم به طبیعت بکر باز می‌کنید...

به زبانی دیگر هم می‌توانید تکلم ‌کنید...

هنگام عبور از کنار هم لبخند می‌زنید...

اندیشه بدی از کسی به دل ندارید...

خیالتان از اندیشه دیگری آسوده‌است...

آرمانهایتان طبق برنامه پیش روست...

          پله‌های ترقی‌تان ضابطه‌مند است...

         غیرمترقبه کمتر می‌بینید...

         خدا را بهتر می‌شناسید...

         هم‌نوع را بهتر درک می‌کنید...

         دروغ را چه بسیار زشت می‌دانید...

 

خوشا بحال شما که همیشه امیدوارید......

 

نیمه شب

نیمه‌های شب بود که چیز عجیبی تو خواب حس کردم و چشمام رو باز کردم. دیوار و پنجره اتاق رو می‌دیدم اما وقتی چشمام رو می‌بستم متوجه پرتوهای نوری می‌شدم که به چشمم می‌خورد. تعجب کردم دوباره چشمم رو باز کردم اما همه جا تاریک بود. تو همین گیر و دار بودم که احساس کردم اونچه که نباید، الآن تو خونه داره ول می‌گرده. نمی‌دونم چطوری فهمیدم ولی از ترس چشمام رو بستم و دقیقاً همون لحظه اومد کنار گوشم و یه فریاد عجیب، بلند و خفه‌ای کرد. دیگه زبونم بند اومده بود و چشمام رو هم نمی‌تونستم باز کنم. دفعه اولی نبود که سراغم می‌اومد. اما همیشه هم نمی‌شد انتظار همچین چیزی رو داشته باشم. با تمام نیرو سعی کردم ذکر بگم. فکّم می‌لرزید و نمی‌تونستم کلمه‌ای رو درست ادا کنم. شروع کردم به خوندن آیت‌الکرسی با همون لکنت زبون. موهای بدنم سیخ شده بود چون هنوز از بالای سرم کنار نرفته بود. فضا روشن‌تر شده بود. این رو با چشمای بسته هم می‌تونستم تشخیص بدم. تا نیمه‌های آیه رسیده بودم تا "و هو العلی العظیم" که به سرعت از پنجره خارج شد. فضای اتاق دوباره به تاریکی آرامش‌بخشی برگشت. اما هنوز جسارت بلند شدن از رخت‌خواب رو نداشتم. شیطون رو لعنت کردم و با بسم‌الله صلوات رفتم دستشویی. به تصویر تو آیینه با تردید نگاه می‌کردم. بهش مشکوک بودم. زیر چشمی مراقب بودم ببینم تمام حرکات من رو دقیقاً سر موقع تکرار می‌کنه یا نه. بیرون از دستشویی رفتم آشپزخونه که آبی بخورم. دیدم نهج‌البلاغه کف اتاق هنوز پهنه. یادم رفته بود برش دارم. خطبه علی بود واسه مردم بزدل عراق. برگشتم سر رخت‌خواب. قرآن رو برداشتم و ایستاده رو به قبله بازش کردم که یه صفحه از سوره اسراء اومد و اتمام حجت کرد و آب پاکی رو روی دستم ریخت.

دوباره خوابیدم. تو فکر رفتم. نه اینکه از فردا چیکار کنم... اینکه از فردا چیکار نکنم...

روز اول رمضون

مامان هرازگاهی میپرسه: شترها رفتن یا هنوز موندن؟!

میگم: موقتاً رفتن...

دکتر شریعتی می‌گه ترجیح میدم با کفشام تو خیابون راه برم و به خدا فکر کنم تا اینکه تو مسجد بشینم و به کفشام فکر کنم.

روز اول رمضون به نیمه رسید و حدود 5 ساعت به اذان بیشتر نمونده. تو این روزا شاید براحتی بشه حرف ناشایست نزد، نگاه بد نکرد و ... و در کل فیزیک قضیه رو از هرچه نادرسته دور نگه داشت ولی دل رو سخت میشه پاک نگه داشت. بغض و کینه‌ای که براحتی تو دلم جاخوش کرده بسختی بیرون میره.

قسمت سخت قضیه اینه که هنوز تعاملی بین رد شدن از کنار قضایا و کنترل پررویی اطرافیان پیدا نکردم. این روزا هم میگذره اما نه به سادگی بقیه روزا.

real time monitoring



یه‌بار یکی گفت: هرچیزی از نازکی پاره میشه، اما ظلم از کلفتی.

داشتم فکر می‌کردم چطوری میشه از روند اصلاح ساختار یا تجدید ساختار (deregulation) که تو بازار برق اولین بار جدی پیگیری شد، در بقیه مسایل بطور بهینه بهره‌برداری کرد. این مهم در اولین مرحله نیازمند تحلیل real-time داده‌های تراز هر حجم‌کنترل از یک سیستم طی سه دوره برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلند مدته...

تا حالا شرکت گاز هیچوقت نیومده آمار تراز گاز طبیعی رو یکجا ارائه بده. میزان اتلافات شبکه همواره مشخص و قابل پیش‌بینی هستن ولی چرا هیچکس نمیاد بگه از هر واحد گاز طبیعی که از مخازن و منابع گازی وارد شبکه کشور میشه بجز اتلافات شبکه‌ای چیزی حدود 35 درصد گاز غیب میشه. کجا میره؟

چند وقت پیش تو اخبار سر و صدا شد که دفتر اسناد و کتابخونه فلان ... نفتی آتیش گرفت. احتمالاً طبیعیه هر چیز که مربوط به نفت و اینجور چیزا باشه خیلی سریع آتیش میگیره چون نفت جزء مواد سوختیه دیگه!!! خدا پدر مجمع تشخیص مصلحت نظام رو بیامرزه که بعد یه مصاحبه معلوم شد آقایون عمداً دفتر اسناد رو به آتیش کشیدن چون تراز نفت‌خام و فرآورده‌ها و مصرف با هم جور در نمی‌‌اومد.

بگذریم از این مثالها که کم نیستن... اما راه حل چیه؟

راه حل همون real-time monitoring یا نظارت لحظه‌ای روی اطلاعات ورودی و خروجی از هر تکنولوژی، سیستم، خط لوله، شیر فشار شکن، کمپرسور و پمپ و .... هست که هیچگونه منابع انسانی روی اون دخل و تصرفی نداشته بشاند. شکر خدا اونقدر سیستم‌های اتوماسیون و سامانه آنلاین اطلاعاتی طراحی شده که براحتی میشه بدون دخالت هیچ انسانی سر تمام مدخل‌ها و واحدهای فرآیندی، سیستم‌های اندازه‌گیری نصب شده رو به یک بانک اطلاعاتی وصل کرد که تمام اطلاعات لحظه‌ به لحظه شبکه رو به اتاق‌های کنترل متصل کرد که هر کس باتوجه به حیطه اختیاراتش می‌تونه محدوده‌ای از اطلاعات رو فقط مشاهده کنه. از این‌ طریق براحتی میشه عملکرد هر بخش سیستم رو ارزیابی کرد.

استفاده از این متد که در کشورهای صنعتی مدت‌هاست در حال اجرا و بهره‌برداریه می‌تونه نقطه شروعی برای شفاف‌سازی جریان‌های اعتباری و نقدی نهاد‌ها و سازمانهای دولتی باشه. خوب این به چه دردی می‌خوره؟

در اولین نگاه آمار لحظه‌ایه جریان نقدی یا تخصیص اعتبار به هر نهاد یا سازمانی مشخص میشه که این خودش کمک بزرگی جهت دنبال کردن ورودی‌ها و خروجی‌های مالی نهاد‌ها و سازمانهای دولتیه و بعداً متوجه کسری بودجه و هزار داستان دیگه نمی‌شیم.

اما بر اساس چه پارامترهایی میشه تخصیص اعتبارات و نقدینگی رو توجیه کرد؟ برای نمونه هر کسی که با مفهوم امکانسنجی (feasibility study) و یا اقتصاد مهندسی آشنا باشه می‌فهمه که هر طرحی رو باتوجه به مطالعات بازار (برآورد میزان تقاضای محصول)، طول عمر ساخت و تولید، هزینه‌های عملیاتی و سرمایه‌ای و نقطه سربه‌سر و ... ارزیابی مالی کرده و میزان سرمایه مورد نیاز و وام و ... را مشخص می‌کنند. درصورتیکه هر یک از این پارامترها مطابق اونچه که اعلان و اظهار نظر شده درست از کار در نیامد میشه از ضمانتها و گارانتی‌هایی که در قانون حقوق تجارت به اونها اشاره شده بهره‌برداری کرد. در کل این نظارت لحظه‌ای در تمام سطوح اعم از کلان تا خرد قابل طراحی و پیگیری است. مشابه یک نوع برنامه‌ریزی محدب که هر نهادی یک سیستم جریان اطلاعات اقتصادی خودش رو داره و تمامی نهادها جریان کل نقدینگی رو لحظه‌به‌لحظه به شبکه مرکزی منتقل می‌کنند. در حقیقت دست و پای هرگونه حرکت خلاف قانون و زیرآبی گرفته میشه.

خدا بیامرز ترکان خواست تو نفت این کار رو بکنه نمی‌دونم تا کجا پیش رفت... احتمالاْ مسافر یکی از هواپیماهای ما میشه...