وجدانی آسوده دارند...
همیشه زندگی، توجیه شرعی و عرفی دارند...
براحتی سر بر بالین میگذارند...
لقمهای را از گلویی میبرند...
گلویی را از حیات میبرند...
زندگیشان در ممات دیگری است...
فراغتشان، کنکاش در اندیشه دیگری است...
براحتی خدا را گواه بر اعمال روز و شبشان میگیرند...
دائم به مصلحت دروغ میگویند...
غرور و افتخارشان لگدمال کردن هموطن است...
خوشا بحالشان که گوسپندان باورشان دارند...
خوشا بحال ما که؛
تنها نیستیم...
بخشهایی از زندگیمان مکتوب است...
مکتوباتمان چندین جا موجود است...
دوست داشتن را میدانیم...
عذاب را میشناسیم...
ترس را تجربه کردیم...
غم، ما را میشناسد...
پستی فراموشمان کرده...
هستی آغوشمان گرفته...
مستی مسخمان کرده...
دستی دستمان گرفته...
خوشا بحال ما که هنوز ناامید نشدیم...
خوشا بحال شما که؛
از همه این داستانها فارغید...
صبحها چشم به طبیعت بکر باز میکنید...
به زبانی دیگر هم میتوانید تکلم کنید...
هنگام عبور از کنار هم لبخند میزنید...
اندیشه بدی از کسی به دل ندارید...
خیالتان از اندیشه دیگری آسودهاست...
آرمانهایتان طبق برنامه پیش روست...
پلههای ترقیتان ضابطهمند است...
غیرمترقبه کمتر میبینید...
خدا را بهتر میشناسید...
همنوع را بهتر درک میکنید...
دروغ را چه بسیار زشت میدانید...
خوشا بحال شما که همیشه امیدوارید......