امروز که اومدم بنویسم، دیدم پیغام دارم، خوندم ... از فلان وب اومده بود که آره ... جالب نوشتی و اگه میخواهی مدیریت یکی از بخش های سایت ما رو هم بگیر و ... . این شد که پیش خودم گفتم من که واسه خودم می نوشتم مگه من چی نوشتم؟ من حتی ویرایش هم نمی کردم... یه لحظه به ذهنم خطور کرد که برگردم و نوشته ها رو یه دستی بکشم. امّا پشیمون شدم، نه از سر غرور و لجبازی، بخاطر سادگی بیان خودم. من که نمی خوام اثر ادبی خلق کنم یا به کسی تلویحاً چیزی بگم که اگر اینطور بود yahoo 360 رو آباد میکردم. واسه خودم می نویسم و نوشتنم برام وسیله ای شده تا به خود برسم، ببینم کی هستم و کی می خوام باشم، یه مقدار فاصله ظاهر و باطنم رو کم کنم. هدفم متن ادبی متعالی نیست، نوشتن وسیله ای برای رسیدنم به هدف شده. مثل تعریفی که یه زمانی محمدرضا لطفی از تفاوت موسیقی شرق و غرب ارائه داد که تو موسیقی غرب خود موسیقی متعالی عین هدفه و شنونده در درجه دوم اهمیت قرار داره ولی تو موسیقی شرقی، موسیقی وسیله ای برای رسیدن به یه هدفی بالاتره. یادمه دکتر سروش گفت که مولوی هم می تونست مثل حافظ برگرده یه دستی به سر و گوش اشعارش بکشه که خیلی بهتر و عمیقتر و تحسین برانگیزتر شه امّا این کار رو نکرد و چه کار خوبی کرد، بِکر بِکر مثل طبیعت وحشی رهاش کرد.
از چند روز پیش در به در یه فرم بودم. تو سه تا از ساختمونها دنبالش گشتم، بیچاره شدم، پیدا نمی شد... بالالخره امروز برگشتم سر خونه اول و به اون خانوم همکار گفتم که اون فرم رو پیدا نکردم... اونم گفت من هم ندارم، اتفاقاً خیلی ها دنبال این فرم هستند و من همه جا رو زیر و رو کردم و پیدا نکردم. گفتم از فرمها قدیمی پُرشده چیزی هست که من برم اسکن کنم و ...، گفت برات پیدا میکنم. از اتاق اومدم بیرون که شتابزده و با تعجب گفت آقای فلانی بیا که پیدا کردم... گفتم: اِ !!؟!؟ چه خوب. گفت من اصلاً باورم نمیشه چندین بار واسه بقیه هم گشتم و پیدا نکردم، الآن اتفاقی دیدم گوشه میزم دو تا از اینا هست حتماً برو از روش یه چند تا کپی بردار واقعاً خدا دوست داره. گفتم این یکی رو میدونم. بهش گفتم: خانم فلانی! هر کسی به یه چیزی اعتقاد داره، مثلاً پدر من به اینکه هر روز صدقه بندازه خیلی اعتقاد داره و من هم به اینکه دعای پدر و مادر پشت سر آدم باشه معتقدم. واقعاً اگر پدر و مادر از آدم راضی باشن، همه مشکلات برطرف میشه. خیلی از کارام با اینکه انتظارشو ندارم بسیار ساده تر از اونچه که فکر میکنم حلّ و فصل میشه. بازم خدا رو شکر کردم و از ساختمون اومدم بیرون که دیدم دونه های سفید برف با یه ذوق و شوقی وصف ناپذیر دارن میان به سمتم.
سلام دوست عزیز . از وبلاگ خیلی خیلی خوبتون تشکر می کنم.از وبلاگتون خیلی خوشم اومد. من هم برای اینکه سهم کوچکی در قدرتمند کردن و زیباتر شدن وبلاگ شما داشته باشم به شما توصیه می کنم سرچ باکس این موتور جستجوگر قدرتمند را که قادر به جستجو به همه زبانها است به سایت خود اضافه کنید. خیلی سرچ باکس هاش خوشکله . راهنمای کامل هم به زبان فارسی داره. نمونه و کد این سرچ باکس را می توانید در سایت اصلی موتور جستجوگر ببینید. در صفحه دریافت کد می توانید بر روی Persian Help کلیک کنید و راهنمای فارسی آنرا ببینید.
http://www.glseek.com/meta_search_box.html صفحه در یافت کد
http://www.glseek.com/fa-searchbox.html صفحه راهنمای فارسی
http://www.glseek.com صفحه اصلی موتور جستجوگر
بابت توجه شما به نوشته های این حقیر ممنونم. اما همونطور که احتمالاْ ملاحضه کردید من بیشتر بخاطر خودم می نویسم و هدفی برای شناسوندن خودم و یا مطالبم ندارم. اما اگر تصور می کنید می تونم اندیشه ای به اشتراک بذارم حتماْ بنده را مطالع کرده و مطمئن باشید آنچه از دستم برآید دریغ نمی کنم...
یا علی